وبازهم انتظار...
وقتی می گویند نیست ..... ؟ کاغذ را گفته باشند یا برق را.......... فرقی نمی کند... من یـــــــــــــــــــــــــاده تو می افتم.... کمی دلم گرفته بود....اومدم چیزی نوشته باشم وآروم شم... روزه هستم واصلا حال ورمقی ندارم ولی حس خوبی دارم این روزا....حس نزدیک شدن به خدا....حس یه آرامش عجیبی که دلم میخواد تااخرش برام بمونه...تاابد... از انتظاره تکراری خسته شدم....ولی اینکه تهش تو باشی شیرینه..... دوباره روزای سخت انتظارشروع شده....سخت میگذره..دیرمیگذره....اصلاااااا نمگیذره این روزااا. اینو همه ی اونایی که طعمشو چشیدن میفهمن... خدا...
نویسنده :
مامان منتظر
15:12